هياهوي بسيار بر سر هيچ

نويسنده: حميد سليمي




تأثيرات رسانه‎اي دوم خرداد

هر پديده اجتماعي و سياسي داراي ابعاد فوق‎العاده زيادي است كه شايد در بازه‎‎هاي زماني اندك نتوان آن را كشف كرد. دوم خرداد 1376 به‎عنوان يكي از نقاط اصلي تاريخ سياسي دوران پس از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي نيز داراي وجوه فراواني است كه پرداختن به آن در حوزه‎‎هاي مختلف زندگي هموطنان، نيازمند زمان زيادي است. البته از اين نكته نبايد غافل بود كه دوم خرداد داراي وجوهي است كه شايد دهه‎‎ها زمان لازم باشد تا شناسايي پيامد‎هاي آن به صورت كامل امكان‎پذير شود. با اين حساب، اين مطلب قصد دارد سرخط‎هايي از چند پيامد، نقطه عطفي به نام دوم خرداد را در حوزه رسانه‎اي كشور بررسي كند.

تغيير لحن و روش گفت‎وگو

دوم خرداد، فصل تازه‎اي را در مناسبات رسانه‎اي مطرح كرد. تغيير بيان و لحني كه روزنامه‎نگاران پيش و پس از اين تاريخ، در رسانه‎‎هاي خود به‎كار گرفته‎اند، به‎خوبي هويداست. در روزنامه‎‎هاي پس از انقلاب (البته اگر به مقتضاي جوش و خروش دو سه سال ابتداي انقلاب، از برخي نشريات صرف‎نظر كنيم) لحن و گفت‎وگوي به‎كار گرفته شده، چندان با ادبيات خاص سياسي دوم خرداد، يكسان و مشابه نيست. دوم خردادي ها با ايجاد شانتاژ و هياهو در درج تيتر‎هاي مهيج، عكس‎ها و تصاوير نه چندان سازگار با فضاي جامعه و همچنين نفت ريختن بر آتش برخي اختلافات رايج دنياي سياست، سعي مي‎كردند براي خود مخاطباني را دست و پا كنند. البته نبايد از حق گذشت كه استفاده اين طيف از روزنامه‎ها، از حربه‎‎ها و شگرد‎هاي تبليغاتي و رسانه‎اي شناخته شده دنياي مدرن، خام‎دستانه و تا اندازه‎اي تقليدي بوده است. با اين همه، در طي سال‎هايي كه از 1376 به زمان حال نزديك مي‎شويم، منش و روش رسانه‎نگاران دوم خردادي نيز به‎روز‎تر شده و از آلاف و اولوف سابق خود، اندكي دست كشيده‎اند. ولي به‎نظر مي‎رسد شرايط به‎گونه‎اي پيش مي‎رود كه رسانه‎‎هاي موسوم به زنجيره‎اي، در دوران شكوفايي خود، نگاه و توجه ويژه‎اي را به مهندسي احساسات مردم (و نه افكار عمومي) از طريق تيتر زدن و عكس اكشن چاپ كردن داشته‎اند. در همين راستا، استفاده از برخي تكنيك‎هاي ژورناليسم بلواري كه در آن استفاده از مسايل اخلاقي سوژه، بدل به يكي از اصلي‎ترين حربه‎‎ها براي تحت فشار گذاشتن سايرين مي‎شود، كاري بسيار معمول و رايج بود. صحنه‎‎هاي مختلفي كه از مسئولان دولت در جلسات و گردهمايي‎‎ها در برخي حالات معمول روزمره مانند آب نوشيدن و پلك بر هم گذاشتن منتشر شد، حاكي از نگاه عوام‎گرايانه روزنامه‎نگاراني است كه رسالت و تعهد را به بوته فراموشي سپرده‎اند و به مهندسي احساسات عامه، جهت بهره‎برداري بيش از ساير موضوعات نظر دارند. تغيير لحن و گفت‎وگوي مخاطب و رسانه در اين دوران به‎شدت احساسات محور و به‎دور از خردورزي است. براي همين، برخي مسايل شبهه علمي با پرستيژ و ظاهر علمي و تكنيكي به خورد مخاطبان اكثرا جوان و دانشجو داده مي‎شود تا حركت‎هاي احساسي و كور را در سطح جامعه موجب شود.

بحران‎زايي به قيمت از بين رفتن سرمايه ملي

در اصلي‎ترين چالش سياسي پس از دوم خرداد، رخداد‎هاي تلخ تيرماه 1378، مثال‎زدني است. رخداد‎هايي كه اولين جرقه آن را روزنامه سلام، يكي از اصلي‎ترين پايگاه‎‎هاي دوم خردادي‎ها به انبار باروت انداخت. تير 1378، با توقيف روزنامه سلام، آغازي بود تا رسانه‎نگاران طيف دوم خردادي، با عبور از مرز‎هاي مرسوم عرفي، قانوني و اساسي كشور، براي خالي كردن زيربناي دموكراتيك ديني حاكم بر جامعه، خواب‎هايي را معنا كنند. هرچند حركت‎هايي كه در آن روزگار در خيابان‎ها انجام شد و دل عده‎اي از دشمنان تابلودار كشور را شاد كرد، به‎زودي كنترل شد و غائله فرو نشست، ولي روشي كه منجر به بروز چنين هيجانات آني در قشري از جامعه جوان شد، نصب‎العين عده‎اي از روزنامه‎نگاران ايراني قرار گرفت تا بحران‎زايي را در ليست اهداف خود همچنان جاودانه سازند. بحران‎هايي كه مي‎تواند منجر به از بين رفتن سرمايه ملي، كه همان اعتماد و احترام متقابل بخش‎هاي مختلف مملكت، از جمله مردم و حاكميت است، شود. بحران‎زايي در رفتار بلواري اين روزنامه‎نگاران در خردادماه سال گذشته نيز نمود آشنايي داشت. استفاده از تيتر‎هايي كه همراستا با غلبه‎سازي ادبيات خاص چاله ميداني در حوزه رسانه بود، بسيار مطرح و معمول شد. به‎گونه‎اي كه اگر يك روز رسانه‎‎هاي دوم خردادي از اين‎گونه ادبيات هتاك و احساسات محور استفاده نمي‎كردند، جامعه مخاطبان خود را در آستانه بحران و از دست دادن مي‎ديدند. براي همين هر چه بيشتر و تندتر از ادبيات غير‎اخلاقي در مطالب و تيتر‎هاي خود استفاده مي‎كردند.

ايجاد فضاي تقابل به‎جاي تعامل

اين‎كه يكي از طرفين معركه، طرف ديگر را به جد مورد انتقاد قرار دهد، چيز بدي به‎نظر نمي‎رسد، ولي اين‎كه از هر حربه‎اي براي به انزوا كشيدن حريف استفاده شود و روزنامه‎نگار در كسوت توپخانه كاغذي جناحي درآيد، نكته‎اي است كه در خرداد 1376 پا به ادبيات روزنامه‎نگاري پس از انقلاب نهاد. توپخانه‎‎هاي كاغذي دوم خردادي ها، با ريختن آتش تهيه به اردوگاه مقابل، سعي كردند پيش از آن‎كه فضا را براي تعامل و تبادل نظرات آماده و مهيا سازند، موضوع را به‎شدت شخصي كرده و با استفاده از روش‎هاي ترور شخصيت و جنگ رواني، جامعه را قطبي سازند. قطبي‎سازي اين طيف چنان تغليظ شد كه در اواخر كار تعدادي از اين روزنامه‎ها، مواضع يكديگر را نيز زير آتش قرار مي‎دادند. طعنه زدن به برخي چهره‎‎هاي درون طيف موسوم به دوم خرداد و كشاندن بازي به زمين خودي، حركتي بود كه بي‎ترديد تبعات گريز‎ناپذير نگاه حادثه محور و حس‎مدار اين روزنامه‎‎ها شمرده مي‎شد. استفاده از جوك‎‎ها و لطيفه‎‎هايي كه براي برخي سردمداران سياسي جناح اصلاح‎طلب توسط اين روزنامه‎نگاران ساخته مي‎شد، بسيار بيش از نكات انتقادآميزي بود كه احيانا توسط حريف به اردوگاه اصلاح‎طلبان وارد مي‎شد. براي همين، فضاي تقابل و تخريب، از ميان دو جبهه اصول‎گرا - اصلاح‎طلب به درون طيف اصلاح‎طلب رفته و اندك اندك، چشاندن ضربه قلم به همرزمان، زير ذائقه عده‎اي از دوم خردادي ها فرونشست.
با اين همه، نبايد از اين نكته غافل بود كه دوم خرداد، فرصت را براي گونه‎اي از روزنامه سياسي در اين كشور مهيا كرد كه پيش از آن، اثر چنداني از اين طرز نگاه به رسانه مشاهده نمي‎شد، به بيان ديگر روزنامه‎نگار، پياده‎نظام سياستمداراني شد كه خود را مهره‎‎هاي سوخته مي‎ديدند و مي‎خواستند با حربه قلم و كلمه، خود را نبش قبر كنند.
منبع:http://panjerehweekly.ir